شاعر:احمدجمالی(رها)
همین یک بار
به من خسته ی تنها شده این بار ببخش
دل اگر طالب دنیا شده این بار ببخش
اگر از گوهر پاکی خبری نیست بدان
دزد این قافله پیدا شده این بار ببخش
من دیوانه دگر بادیه پیما نشوم
دل صحرا زده دریا شده این بار ببخش
تو جوابم نکن از قهر کمی یارم باش
که دلم خانه ی غم ها شده این بار ببخش
دوستت دارم و انگار از این دلتنگی
پشت هر قافیه دعوا شده این بار ببخش
لحظه ا ی چشم مرا لایق دیدارت کن
به من خسته ی تنها شده این بار ببخش
خبریت نیست.
دیگه نمیای کوه؟
این شعرت حس خاصی داشت.
عاشقی؟
عالی بود.دلم برا خنده هامون تنگ شده.