رواق

بالادیده

"جادو گر شهر Oz" با داستان جالب و به یادماندنی و شخصیت های جذابش توانست به سرعت به یک کلاسیک آمریکایی تبدیل شود . با وجود گذشت صد سال از انتشار این کتاب هنوز کودکان در سراسر دنیا شیفته ی شنیدن داستانهای دنیای شگفت انگیز شهر Oz هستند . با این حال ٬ تنها عده ی قلیلی از حقایق عمیق سری پنهان شده در پس سادگی فریبنده ی آن مطلعند . در این جا به تحلیلی از مفاهیم رمزی موجود در داستان "Oz " و پیش زمینه فکری نویسنده آن خواهیم پرداخت.

با اینکه داستان "جادوگر شهر  Oz " به عنوان یک افسانه ی خیالی برای کودکان معصوم مطرح است ٬ اما محتوای سمبلیک بسیاری از مفاهیم در طول تلاش و جست و جوی "دوروتی" (شخصیت اصلی داستان) جاسازی شده است . مانند همه داستان های بزرگ شخصیت ها و نمادهای "جادوگر  Oz " می تواند بعد دیگری برای تفسیر داشته باشند که بنا بر درک خواننده متفاوت می باشد . برخی تحلیل ها سالها این داستان را "بیانیه ی منکرین خدا" می خواندند در حالی که براساس دیگر دیدگاهها ٬ این داستان  باعث ترویج عوام گرایی می شود . با این وجود ٬ تنها با دانستن زمینه ی فکری و فلسفی و نیز اعتقادات نویسنده ی این داستان می توان به درک درستی از مفهوم حقیقی آن دست یافت...

ال. فرانک باوم (نویسنده داستان"جادوگر شهر Oz") یک عضو “انجمن عرفان” بود که سازمانی  مبتنی بر تحقیقات رمزی و مطالعات تطبیقی ادیان می باشد . باوم درک عمیقی از الهیات داشت و ازروی قصد و غرض به نگارش تمثیلی بر مبنای آموزه های عرفانی به نام "جادوگر شهر Oz"  مبادرت نمود.

توجه : OZ که نام یک شخصیت خیالی است٬ مخفف :

Oscar Zoroaster Phadrig Isaac Norman Henkel Emmannuel Ambroise Diggs می باشد ...

مفهوم رمزآلود "جادوگر شهر Oz"


مسیری به سوی روشنیدگی

.

توجه : این مقاله از اینجا به بعد داستان را با توجه به فیلم معروف ساخته شده از روی آن نقد و تشریح میکند . فیلمی ساخته ی ویکتور فلمینگ گارگردان اثر معروف برباد رفته .

پوستر اصلی فیلم

اگر شما با وجود پخش کارتون این داستان از صدا وسیما و علی رغم ترجمه های متعدد این داستان به فارسی و حتی خلاصه نویسی هایی که برای کودکان ارائه شده از جزئیات "جادوگر Oz" اطلاعی ندارید و یا نیاز به تجدید یادآوری دارید در این جا خلاصه ای کوتاه از ان را بیان می کنیم :

این فیلم داستان دختر یک کشاورز است به نام دوروتی گیل که در مزرعه ای در کانزاس با زن عمو "ام" و  عموی خود "هنری" زندگی می کند و همواره در ارزوی جای بهتری در ان طرف رنگین کمان است . بعد از انکه ناگهان در حین یک طوفان با یک پنجره برخورد می کند دروتی تصور می کند که خودش ، سگش "توتو" و خانه کشاورز دارند به سرزمین "Oz" انتقال پیدا می کنند . در همین موقع افسون گر شمال گلیندا  به دوروتی توصیه می کند که جاده ی آجری زرد را تا شهر امرالد (emerald) طی کند تا به جادوگر سرزمین "اُز" برسد و بتواند از آنجا به کانزاس برگردد . در طول سفرش او یک مترسک ، یک مرد آهنی ، و یک شیر بزدل ، را می بیند که به او می پیوندند وامیدوارند که در این راه بتوانند انچه را که از دست داده اند به دست او رند . همه اینها در حالی انجام می شد که باید از جادوگر حیله گر غرب و تلاش او  برای گرفتن کفش های خواهر خود از دوروتی که دوروتی  ان را از گلیندا گرفته بود دوری می کردند.

باتوجه به مسائل گفته شده در بالا کل داستان " جادوگر شهر  Oz" یک تمثیل برای طی مسیر روح به سوی نور و روشنایی است . جاده زرد آجری در بوداییسم (از مهمترین قسمت های اموزه های عرفانی) از این جاده به عنوان راه طلایی نام می برد.

داستان با زندگی دوروتی گیل در کانزاس شروع می شود که نشان از جهان مادی است ، بعد مادی هریک از ما که سفر روحانی مان رااز آنجا اغازمی کنیم . دوروتی میل به رفتن به ان طرف رنگین کمان پیدا می کند تا بتواند به سرزمین روحانی برسد و از انجا راه به سوی نورالهی پیدا کند . او اساساً از مراتب پست برای میل به رسیدن به حقیقتی بالاتر عبور می کند . سپس دوروتی با یک گردباد به سمت بالا به "سرزمین Oz " اورده می شود که این چرخه "کارما یا سرنوشت انسانی" را نشان می دهد ، چرخه ای از خطاها و درس های آموزنده . همچنین نشان از اعتقاد به تناسخ در عقاید عرفانی دارد چرخه تولد جسمانی و مرگ یک روح تا برگشتن به سمت خدا . جالب است که توجه کنید که جاده زرد "Oz" از یک مارپیچ گسترش یافته شروع می شود . در نماد های رمزی این چرخش نشان از تکامل شخصی است که روح از استانه مادیت به سمت جهان روحانی حرکت می کند.

.  

مارپیچ ٬ آغاز مسیر تعالی

.

در اینجا توضیحی در مورد مارپیچ بعنوان یک نماد رمزی ارائه می دهیم:

مارپیچ: راهی (عموما صاف) که حول یک محور به خارج یا داخل حرکت می کند . همچنین به مارپیچی حلزونى که متشکل از یک دایره پیچیده است و حرکت مارپیچی واحد دارد نیز اطلاق می شود . حالت چرخشی مفهوم متعالی برای بیان تکامل است که به یک نقطه خاص منتهی می شود ، بدون هیچ تکراری.

نماد مار بزرگ و شکلهای 8 گونه که هم نشانگر یک عدد و هم نماد بی نهایت است ٬ به حرکت دوار بسوی تعالی اشاره دارند. روح از این مسیر بسوی عالم ماده نزول می کند . تکرار فرایند توسط مارپیچ دایره ای منجربه ایجاد یک گرداب می شود . مارپیچ تکاملی کیهانی در نهایت به نقطه ای بازمی گردد که از ان اغاز شده بود . زمان تولد کیهانی .

ضمن این که نباید فراموش کرد که درورتی به وسیله ی یک کرد باد (شکل مارپیچی از طوفان) به این سرزمین وارد شده .

قبل از رفتن به سفر دوروتی یک کفش نقره ای به پا می کند که نشان از ریسمان نقره ای در آموزه های سری است (دوروتی کفش های سرخ پوشیده بود اما گویا در اخرین دقایق توسط کارگردان عوض شد زیرا فکر می کرد که رنگ نقره ای بر روی رنگ زرد بهتر جلوه می کند) در آموزه های سری رنگ نقره ای نشان از ارتباط ماده با روح است.

"در عرفان جسم مادی و روح به وسیله ی "ریسمان نقره ای" به هم متصل می شوند ، یک ارتباط اسرار امیز که الهام گرفته از یک قسمت از انجیل است که اشاره به بازگشت روحانی به عالم بالا دارد. یا درمورد زمانی که ریسمان نقره ای بگسلد در کتاب وعاظ آمده "سپس غبار  به زمین بازمی گردد که از انجا بوده است و روح نیز به خدایی بر خواهد گشت که وی را افریده است. در نوشته های خود فرانک باوم ریسمان نقره ای سفر ستاره ای  الهام بخش کفش های نقره ای است که قدرت ویژه ای به کسی که ان را می پوشد می دهد " ایوان. آی. شوارتز٬ یافتن سرزمین Oz : چگونه ال فرانک باوم ماجرای آمریکائی های بزرگ را فهمید؟

در طول سفر بر روی جاده زرد رنگ دوروتی با یک مترسک ، مرد هیزم شکن و شیر ترسو روبرو می شود که به ترتیب هرکدام به دنبال مغز ، قلب و شجاعت می گردند . این شخصیت های عجیب در قالب خصوصیاتی حلول کردند که باید با کسب آنها به کمال  ونور الهی برسند . باوم شاید این کلمات را از خانم بلاواتسکی الهام گرفته باشد.

.

"خطری نیست که بی پروایی نتواند بر آن غلبه کند، آزمونی نیست که خلوص و پاکی نتواند از آن عبور بکند ،سختی ای نیست که یک ذهن قوی نتواند بر آن غلبه یابد” .  اچ.پی. بلاواتسکی

.

بعد از غلبه بر بسیاری از موانع این گروه نهایتا به شهر امرالد رسیدند تا اسرار را بفهمند.

.

جادوگر


.

در بخشهای انتهایی داستان دروتی و همراهانش میفهمند جادوگر یک فریب بزرگ و یک توهم بوده . و این فقط تصویری خیالی بوده که توسط یک انسان معمولی دیگر به دیگران نشان داده میشده . بعد از همه اتفاقات ، فکر ، قلب و شجاعت که نیاز بود تا دوروتی ، مترسک ، هیزم شکن و شیر پیدا کنند در درون خود انها پیدا شد . مدارس اسرار همیشه به دانش اموزانشان می گویند که برای رسیدن به رستگاری باید به خود تکیه کنند (نه خدا) . در طول داستان سگ دوروتی صدای درونی دوروتی  را نشان می دهد ، با توجه به وبسایت انجمن عرفان در اینجا توتو توصیفی از بصیرت او است :

“توتو درون و ذات و غریزه و بعد حیوانی ما را نشان می دهد. در میان فیلم،  دوروتی گفت و گویی با توتو یا صدای درونی خویش دارد . درسی که در این جا وجود دارد گوش دادن به "توتو" است . در این فیلم توتو هرگز اشتباه نمی کند . وقتی که توتو به مترسک پارس می کند دوروتی آن  را نادیده می گیرد و می گوید : احمق نشو توتو مترسک صحبت نمی کند . اما مترسک در سرزمین OZ سخن می گوید . توتو همچنین به مرد عادی پشت دیوار پارس می کند . اوست که متوجه می شود جادو یک حقه است و جادوگری درمیان نیست . دوروتی در مزرعه گیل و دوباره در قلعه جادوگر تلاش می کند تا توتو را درون یک سبد قرار دهد . تاریکی سعی می کند که صدای درون را حبس کند یا مانع آن شود اما در هردوبار توتو فرار می کند و این نشان می دهد که صدای درون ما می تواند نا دیده گرفته شود اما نمی توان آن را حبس کرد . در صحنه آخر توتو دنبال یک گربه می کند و دوروتی با دنبال کردن آن بالن خود را گم می کند و این جایی است که در آن دوروتی به رشد نهایی می رسد تا قدرت درون خود را کشف کند . بالن مظهر دین سنتی است با یک پایه پوستی جادویی که رسیدن به الوهیت را تضمین می کند . توتو حق داشت تا دوروتی را از بالن دور کند در غیر این صورت ممکن بود دوروتی هرگز نتواند قدرت خود را کشف کند . این هشداری است که به ندای درونمان گوش فرادهیم به ندای هجرت که ما را فرا می خواند و از هیچ مکان  مادی ای نشات نمی گیرد.”

و این نهایت احاد و مخالفت این داستان با دین است!

همانطور که در بالا ذکر شد توتو نماد وجه حیوانی و مادی انسان است که در این داستاد با بازداشتن دوروتی از سوار شدن به بالن که نماد دین است ، اورا نجات میدهد و دروتی با تکیه بخود (ونه خدا و دین) به سعادت میرسد و به مسیر درست باز میگردد!!!

در واقع جادوگر جعلی دوروتی را به بالن می خواند تا به کانزاس برگردد یعنی مقصد نهایی . اگرچه او توتو را تعقیب کرد (صدای درون) و از بالنی که نشان دهنده ی نوید های پوشالی ادیان الهی دور شد اما منجر به این گردید که دوروتی به تکامل نهایی خود برسد و با کمک جادوگر خوب شمال (راهنمای ماورائی) او نهایتا فهمید که هرانچه او می خواست آن را پیدا کند در درون خود وی وجود داشت . به منظور به دست آوردن نور الهی حقیقی دوروتی می بایست بر حیله جادوی جادوگر شرق و غرب که محور شرارت و نزول را تشکیل می دادند غلبه کند . او عاقل بود که به نصیحت جادوگر  خوب شمال و جنوب محور عمودی  یا بعد ماورایی گوش داد.

جادوگر خوب شمال , نور الهی حقیقی را به دوروتی نشان می دهد.

در پایان داستان دوروتی بیدار می شود و می بیند که در کانزاس است : و به طور موفقیت آمیز بعد روحانی و جسمانی زندگی اش را با هم ترکیب می کند . و او خوشحال است که دوباره خودش است و علی رغم اینکه خانواده او سیر روحانی او را باور نمی کنند (و از روی جهل به او کفر میورزند) او در نهایت می تواند بگوید که هیچ جایی مانند خانه آدم نمی شود.

.

نکته ی جالب :

در بخشی از فیلم دروتی روی گلهای خشخاش آرام میگیرد . آیا این نمادی از مواد مخدر و بیانگر ارتباط بین توهمات ناشی از استعمال این مواد و این عرفان به اصطلاح حقیقی (!) است که دروتی به آن رسید؟

.  

 آیا این صحنه نماد استعمال مواد مخدر است؟

 

 

انجمن عرفان کجاست ؟


.

"انجمن عرفان" یک سازمان سری است که بر اساس اموزه های "هلنا پی. بلاواتسکی" بنا شده بود . وی  ریشه های مشترک همه ادیان را برای تشکیل یک آئین جهانی استخراج کرد.

“اما شاید جالب باشد که روشن شود که این اموزه ها اگرچه از هم گسیخته و ناکامل هستند اما انحصارا متعلق به آیین هندو ،زرتشتیان،کلدانی(فالگیر)،مذاهب مصری ،بودایی ،اسلام،یهودیت و مسیحیت نیستند. تعالیم پنهان عصاره همه این آیین ها و مذاهب  بوده که جهشی در مبانی آنها محسوب می شود.برنامه های ادیان مختلف اکنون با هم ترکیب شده تا به عنصر اصلی آنها برسد.چرا که هر راز و عقیده ای رشد کرده٬ توسعه یافته و صورت خارجی پیدا کرده است.” اچ.پی. بلاواتسکی٬ دکترین سری

سه قسمت اصلی بیانیه انجمن عرفان که توسط بلاواتسکی ،جاج و الکت (بنیان گذار این انجمن) منتشر شده  به صورت زیر می باشد:

“اول - شکل دادن هسته برادری جهانی بشریت بدون احتلاف نژادی ،مذهب،جنسیت،طبقه یا رنگ

دوم - تشویق مطالعات تطبیقی مذهب ،فلسفه و علوم

سوم - بررسی قوانین غیرقابل توضیح طبیعت و نیروهای پنهان در بشریت  ” عارف٬ جلد ۷۵ ٬ شماره ی ۶

.

اچ.پی. بلاواتسکی

.

اصول مسلم این انجمن به طور کامل در آثار بلاواتسکی ، " Isis Unveiled " و "The Secret Doctrine" شرح داده شده است (ترجمه نامها : ایسیس پدیدار شده ، دکترین سری) . هسته اصلی آموزه های عرفانی همانند مواردی است که در دیگر مکاتب سری و جود دارد: اعتقاد به این که در هرانسانی نوری خدایی وجود دارد که با قوانین مخصوص و آموزش می تواند به ارتقای روحی و خدا شناسی حقیقی منجر شود . از دیگر اصول اخلاقی که در این جامعه دیده می شود اعتقاد به تناسخ (حلول در جسم دیگر) است که بر اساس آن  روح انسان مانند دیگر چیزها در جهان هفت مرحله رشد را طی می کند {و در هر مرحله به شکلی حلول میکند}.

“ نوشته های عرفانی بیان می کنند که تمدن انسانی مانند دیگر قسمتهای جهان درطول یک دوره هفت مرحله ای رشد می کنند. بلاواتسکی ادعا می کند که همه بشریت و همه ذرات تناسخ یافته وجود هفت مرحله ی “ریشه ی نژادها” را طی می کنند. بدین شکل که در مرحله اول انسان روح خالص است،در مرحله دوم انها دارای جنسیت نبودند و در قاره گمشده Hyperborea سکونت داشتند.در مرحله سوم ارواح بزرگ به انها شعور انسانی و توانایی تولید مثل جنسی اعطا می کنند . بشر کنونی در نهایت در قاره اتلانتیس تکامل می یابد. زیرا اتلانتیس پائین ترین مرحله ی این چرخه است. مرحله پنجم زمان بیدار شدن روان بشر است.  واژه ی"روان " در اینجا به معنی درک نفوذ پذیری ذهن آگاه بشر است که اگر چه توسط برخی از افراد حساس و نفوذ پذیر حس می شد ٬ پیش تر در قوانین تکامل شناخته شده نبود.”

هدف نهایی بازگشت به جایی است که از انجا امده ایم . این مفاهیم همچنین در مدارس تصوف گرایان مسیحی و فراماسونری و کسانی که آموزه های سری تدریس می کنند دیده می شود.

.

ال فرانک باوم ٬ یک عضو برجسته ی انجمن عرفان


قبل از نوشته شدن " جادوگر شهر Oz"  (و حتی پیش ار آنکه کسی به این فکر کند که او روزی یک نویسنده ی داستانهای کودک می شود) باوم کارهای دیگری مانند ویراستاری "مهاجران اسکاتلندی روز شنبه" را انجام می داد . در سال 1890 باوم یک سری از مقالات را نوشت که در آن مخاطبان خود را با عرفان  که ترکیبی از نظرات بودایی ، کنفسیوس ، مسیحی و حتی اسلامی بود آشنا کرد . در آن موقع او عضو انجمن عرفان نبود اما درک عمیقی از فلسفه اش را نشان داد . در اینجا گلچینی از "تفکرات ویرایشگر" وی را می خوانیم:

"در میان تکثر در امریکای امروز کسانی هستند که  اساس و پایه  تفکرات خود را در عرفان و اموزه های رمزی  جستجو می کنند ، از نظر هوش و تعداد برجسته هستند . عرفان یک مذهب نیست . پیروان آن به دنبال چیزی فراتر از حقیقت می گردند . عارف در واقع ناراضی از جهان است و عاری از هر کیش و مذهبی است . پیروان آن مبنای تفکرات خود را به مردان فرزانه ی هندی منتسب می کنند و تعداد  آنها زیاد بوده و تنها متصوفین شرقی نیستند بلکه در انگلستان فرانسه آلمان و روسیه نیزاین عقاید وجود دارد که موافق وجود یک الهه هستند اما نه لزوما موجودی به نام خدا . در مذهب آنها خدا،طبیعت است و طبیعت یعنی خدا....علی رغم این اگر مسیحیت -بنابر اعتقادات ما- حقیقت داشته باشد ، برای عرفان  تهدیدی به شمار نمی آید". ال فرانک باوم٬ مهاجران اسکاتلندی روز شنبه٬ ۲۵ ژانویه ۱۸۹۰

البته شاید این نظر در مود اسلام متفاوت باشد!!!

در قسمت دیگری از کتاب"تفکرات ویرایشگر" باوم بر سر  استفاده از نماد ها در افسانه ها بحث کرده است که ده سال بعد تفکراتش را به صورت عملی با "جادوگر شهر Oz" نشان داد.

“تمایل شدیدی در رمان نویس ها برای معرفی رگه هایی از عرفان یا آموزه های رمزی در نوشته هایشان وجود دارد. کتابهای این شخصیت ها  به صورت گسترده توسط مردم امریکا و اروپا خریداری و خوانده شده است . وی نشان میدهد که در وجود ما علاقه ذاتی به حل اسرار و توضیحاتی ، هرچند موهوم برای موارد غیر قابل توضیح طبیعت و زندگی روزانه وجود دارد . هر چقدر که از نظر تحصیل پیشرفت می کنیم از افزوده شدن اگاهی مان بیشتر لذت می بریم و از بی خبری نسبت به سرچشمه حقایق  که در مرتبه بلند قرار دارند و توسط طبیعت فهمیده نمی شوند رنج می بریم.”

در انتهای این مقاله باوم به صورت همه جانبه از رمزگرائی بیشتر در ادبیات بحث می کند:

"اشتهای عصرما برای رمزگرائی بستگی به توانایی اقناع کردن اذهان مخاطب دارد و ممکن است در حالیکه در مردم متوسط حسی را ایجاد نکند در بسیاری افراد دیگر منجربه افکار بلندتر و محکم تر خواهد شد که می تواند بگوید چه رازهایی توسط آن فاش خواهد گردید . وچه کسی می تواند بگوید که این افراد برجسته٬ توانا و شجاع٬ چه اسراری را در قرون آینده فاش خواهند کرد؟”ال فرانک باوم٬ مهاجران اسکاتلندی روز شنبه٬ ۲۲ فوریه۱۸۹۰

دو سال بعد از نوشته شدن مقالات ال فرانک باوم و همسرش "ماود گیج" به انجمن عرفان در شیکاگو پیوستند . آرشیو انجمن عرفان در پاسادنا ی کالیفرنیا تاریخ عضویت آنها را ۴ سپتامبر ۱۸۹۲ ذکر کرده است . قبل از آن و در سال ۱۸۹۰ "جادوگر شهر Oz" چاپ شد . هنگامی که از او پرسیده شد که ایده این داستان را از کجا گرفته است او در جواب پاسخ داد:

"یک الهام ناب بود . . . که بطور غیر منتظره ای بر من نازل شد . . . من فکر می کنم که گاهی اوقات نویسندگان بزرگ پیامی برای فهماندن دارند و باید از ابزارهای موجود برای فهماندن ان استفاده کنند . من فکر می کنم که یک واسطه هستم و معتقدم که کلید جادو به من داده شده است تا درها ی ماورا را برای همدردی ،فهمیدن،شادی و صلح  باز کنم." ال.فرانک باوم٬ ذکر شده توسط   Hearn 73 

جادوگر شهر Oz" به شدت توسط انجمن عرفان تقدیر شد . در سال 1986 مجله "عارفان آمریکائی" باوم را به عنوان یک عارف برجسته نام برد که به طور کامل سازمان فلسفه را نمایان کرده .

"اگرچه خوانندگان افسانه های وی را به خاطر محتوای عرفانی آن نمی خوانند اما بسیار حائز اهمیت است که باوم بعد از ارتباط با عرفان به یک نویسنده ی مشهور کتاب های کودک تبدیل شد . عرفان در افکار وی رسوخ کرد و الهام بخش او شد . در واقع جادو می تواند به عنوان یک تمثیل عرفانی به حساب اید که در ابتدا تا انتهای ان از ایده های عرفانی مشحون است . داستان به باوم الهام می شود و یک حیرت از عالم ماورا و شاید از اعماق درون خویش وی را فرا می گیرد". عارفان آمریکائی ٬ شماره ۷۴ ٬ ۱۹۸۴

مفاهیم پنهان داستان کودکانه ای که باوم آن را الهامی از طرف خداوند می داند چیست؟

 .

سخن پایانی


داستان های نمادین حقایق روحانی را که از ابتدای خلقت بشر وجود داشته اند انتقال می دهند . این داستان های ساده در بسیاری از فرهنگ های دیگر نیز دیده می شوند : سلتی ، هندی ، فارسی، آزتکی ،یونانی ، مصری و دیگر تمدنها . عمدا یا سهوا فرانک باوم تمثیل کلاسیکی را خلق کرده است که شبیه تمثیل اودیسه ی هومر است که توده مردم را سرگرم می کند و حاوی مضامین راز آلودیست که توسط آگاهان درک می شود.

موفقیت "جادوگر شهر Oz" ، اصول عقاید معنوی امریکا (و به طور کلی غرب) را تایید می کند . این داستان که در سال 1890 ،یعنی در زمانی که اکثر آمریکایی ها مسیحی محافظه کاربودند نوشته شد . داستان باوم فرار توده مردم از دین سنتی و حرکت به سمت معنویت جدید را پیش بینی کرد و یا به نوعی نوید داد . تحرکات در قرن جدید در حال پیدا کردن  بسیاری از ویژگی ها  است  اگر چه اکثر آنها ساختگی ست اما همه آنها ادعا می کنند که از عرفان الهام گرفته اند . در نهایت سوا اینجاست ، آیا چنین داستانهای و خالقین آنها در رکود بی سابقه ی مسیحیت در قرن بسیتم سهیم اند؟

 ترجمه :ماسون یاب

رواق
بالادیده

تعداد نظر های داده شده (۴)

۱۳ دی ۹۶ ، ۲۲:۱۱ صفیه کریمی نسب
بسیار زیبا و عالی ممنون
۱۳ دی ۹۶ ، ۲۲:۱۱ صفیه کریمی نسب
بسیار زیبا و عالی ممنون

هیچ میدونستین این فیلم به حادثه یازده سپتامبر مربوط میشه و از طریق کره ی طلایی و طواف اون کره مثل طواف کعبه مناسکی شیطانی رو با همراهی جن آیواز یا پن انجام داده؟

چه بررسی قشنگی ، مرسی واقعا👌👏👏

ارسال نظر(ایمیل اجباری نیست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بالادیده