رواق

بالادیده

این را هم مى‏دانیم که بانیان و وارثان اصلى بیت‏المقدّس پایتخت فلسطین عربها بودند، چنانچه در تمام تواریخ تصریح شده که حدود سه هزار سال پیش از میلاد (یابسى) فرعى از قبائل کنعانى‏هاى عرب هستند، شهر بیت‏المقدّس را بنا کرده و آن را (یبوس) نام نهادند، کنعانى‏ها آن را (اورسالم) یعنى شهر (سالم و آرامش) نامیدند و این اسم از (ملک صادق) پادشاه کنعانىها که خود بشر دوست بوده او را (ملک السلام) یعنى پادشاه آرامش مى‏گفتند، گرفته شده ولى ...

مقدمه مترجم

استدلالهاى جنگلى

چرا یهود باید در فلسطین زندگى کنند؟


هرکس این سؤال را به سلیقه و منطق خود جواب مى‏دهد.


یهود مى‏گویند: ما ساکنان اصلى این سرزمین هستیم و این حقّ طبیعى ماست که به وطن اصلى خود باز گردیم.


ولى قبل از هرچیز از آنها باید سؤال کرد: اگر چنین است پس چرا این معنى را هیچ یک از آباء و اجداد شما درک نکردند؟ چرا این استدلال بچّه‏گانه و پوچ پس از قیام اسرائیل بر سر زبانها افتاد و حتّى پیش از صدور نامه سازمان ملل متحد، از آن خبرى نبود؟ چرا هنگامى که کنفرانس صهیونیستها در سال1903 تشکیل شد، اکثر قبائل یهودى عقیده داشتند که (اوگاندا) را باید میهن خود قرار دهند؟ چرا فیلسوف مشهور یهودى آقاى (لیوپنسکر) در سال1850 گفته است که یهود باید به یک شهر عقب مانده هجرت کنند و در آنجا دولتى تشکیل دهند(1)؟


تازه اگر یهود از سال1290 قبل از میلاد تا سال586 قبل از میلاد یعنى فقط704 سال در آنجا سکونت داشتند آن هم در زمانى که دولت، مفهوم و معنى نداشت امّا بیش از دو هزار سال هم از آنجا مطرود بودند و اگر هر شخص عربى که از آواره شدن او چهار سال گذشته باشد (چنانچه قانون اسرائیل مى‏گوید): (بهیچ وجه حقّ ندارد که به وطن خود باز گردد)! پس چگونه ممکن است کسى که بیش از دو هزار سال از آنجا بیرون بوده، حقّ دارد که با سرنیزه آنجا را به تصرف خود در آورد، ساکنان و صاحبان اصلى آنجا را آواره کند؟


این را هم مى‏دانیم که بانیان و وارثان اصلى بیت‏المقدّس پایتخت فلسطین عربها بودند، چنانچه در تمام تواریخ تصریح شده که حدود سه هزار سال پیش از میلاد (یابسى) فرعى از قبائل کنعانى‏هاى عرب هستند، شهر بیت‏المقدّس را بنا کرده و آن را (یبوس) نام نهادند، کنعانى‏ها آن را (اورسالم) یعنى شهر (سالم و آرامش) نامیدند و این اسم از (ملک صادق) پادشاه کنعانىها که خود بشر دوست بوده او را (ملک السلام) یعنى پادشاه آرامش مى‏گفتند، گرفته شده ولى یهود با زبان خاص خود که (سین) را (شین) بیان مى‏کنند، آن را (اورشلیم) نام نهادند، رومانیها آن را (هیروسلیما) گفتند، چنانچه اسم اروپاى آن (چیرو سالم) از آن گرفته شده است.


و در سال 139 (هدریان) امپراطور روم آن را (ایلیاکابیتولینا) نام نهاد و تا زمان عثمانیها به این اسم مشهور بود. ولى عثمانیها آنرا (قدس شریف) نامیدند(2).


و همچنین مى‏دانیم چند قبیله پراکنده و بیابانى (عبرى) در صحراهاى فلسطین آن هم براى مدّت بسیار کمى سکونت داشتند و این را اضافه مى‏کنم که قبائل بسیار بزرگى هم از (کلدانیها، آشوریها، کنعانیها، آرامیها، حثیها و ایرانیان) نیز در آنجا ساکن بودند، آیا این حقّ طبیعى فقط براى قبیله عبرى بوده و دیگر قبائل و نژادها از این حقّ طبیعى محروم مى‏باشند؟


اگراین طور است پس قانون جنگل براى آنها مهم است که هرکه قدرت بیشتر دارد او حاکم مى‏باشد.


چرا یهود باید در فلسطین زندگى کنند؟


نژاد و قبائل غیر یهود معتقدند که دنیا از عقائد و افکار شیطانى و غیر انسانى یهود بایستى راحت شود. و حتّى هیتلر که عقیده داشت:


یهودى در هرکجا که باشد سرانجام آن سرزمین را مبدّل به جهنّم خواهد کرد(3)، سعى مى‏کرد تا میهن ناسیونالیسم یهودى برقرار شود(4). و حتّى جورنج و آزولا موزلى که به عداوت یهود مشهور بودند در این مسئله با هیتلر هم عقیده مى‏باشند.


ولى این جواب هم دست کمى از جواب قبلى ندارد، زیرا پس از قیام اسرائیل مشکل یهود با صورتى وحشتناک‏تر خودنمائى مى‏کند و دنیا از آنها اگر ناراحت‏تر نشده‏اند، راحتى هم براى آنها ایجاد نشده.


اصولاً این انتشار یهود سیاست آنها است و به قول آنها: این یک نعمتى است که خداوند به آنها ارزانى داشته تا بتوانند از همه انسانهاى آدم‏نما سوارى بگیرند(5)!


تازه اسرائیل با زمینهاى کنونى که گرفته است فقط گنجایش 60٪ یهود دنیا را دارد، مگر آن که بگویند باید شرق اوسط را تخلیه کرد تا همه یهود بتواند در آن زندگى کنند.


ولى کدام عقل چنین حکمى را قضاوت مى‏کند؟

 

تجاوز اخیر اسرائیل

این دیگر احتیاجى به برهان و دلیل ندارد که اسرائیل بقاء خود را بر تجاوز به حقوق دیگران بنا نهاده است و آنقدر پرونده تجاوزات او زیاد است که دولتهاى مجاور تقریبا به آن عادت کرده‏اند.


براى توضیح، خوب است یکى از آن پرونده‏ها را بخوانیم:


تجاوزات اسرائیل بر مرزهاى سوریه در ماه ژانویه209 مرتبه، در ماه فوریه210 مرتبه، در ماه مارس310 مرتبه، در ماه آوریل325 مرتبه، در ماه مى 328 مرتبه، در ماه ژوان 394 مرتبه، در ماه ژولیه 284 مرتبه و بالاخره در ماه آگوست228 مرتبه، یعنى اسرائیل از اوّل ژانویه تا آخر آگوست سال1961 جمعا (2188) مرتبه به خاک سوریه تجاوز نموده است.


و اگر تجاوزات بر مرزهاى اردن در همان سال را که بالغ بر (400) نوبت است به آن اضافه کنیم در یک سال جمعا (2588) تجاوز را مى‏توان نام برد. یعنى در هر ماه اسرائیل بیش از215 مرتبه تجاوز کرده است(6).


چرا یهود روح تجاوز دارند؟


جواب آن را آقاى (فریدلندر) دکتر اسرائیلى چنین مى‏دهد: (یهودیسم) عنصریست که اتباع آن همیشه حس مى‏کنند چون شاخه‏هاى درخت از آن کنده شده‏اند و از بقیه عناصر منفصل و متمایز هستند(7).


این حس دردناک که همیشه نیش آن به قلبهاى یهود فرو رفته است، یک عقده حقارتى نسبت به تمام بشر در آنها ایجاد نموده که شاید از بین رفتنى نباشد، زیرا این حس را یهود با شیر مادر به اولاد و فرزندان خود تزریق میکنند، تا بدین وسیله، آنان را بر کار و کوشش وادارند.


البته این حس مخصوص آب و خاک اسرائیل نیست، بلکه در هر کجا که یهودى هست، این عقده بزرگ را هم با خود دارد، ولى چون اسرائیلى‏ها مى‏توانند به وسیله تجاوزات پى در پى آن را آرامش و تسکین دهند و آنهائى که در غیر اسرائیل زندگى مى‏کنند از این فیض محرومند.


این تجاوزات را همیشه از یهود اسرائیل مى‏بینیم و حتّى یهودیهاى به اصطلاح بى‏دین هم این روح را ازدین خود به ارث برده‏اند و به گفته خود آنها: یهودیسم قومیّت یهود است و حتّى اگر یهودى از دین خود خارج شود، باز رابطه ناسیونالیسم او را به روح یهودیسم ارتباط مى‏دهد (8).


لویس. دى. براندیس قاضى دادگاه عالى آمریکا مى‏گوید: باید اعتراف کرد که ما یک قومیّتى را تشکیل مى‏دهیم که یهودى در هرکجا که هست به آن وابستگى دارد(9).


آقاى (لیون سیمون) یهودى مى‏نویسد: یهودیسم نسبت به یهود ناسیونالیسم آنهاست و آن کسانى که معتقدند یهودیان مثل کاتولیک پروتستان یک طایفه دینى را تشکیل مى‏دهند سخت در اشتباه هستند(10).


نظرى به تجاوز اخیر اسرائیل


شاید وقایع و چگونگى جنگ اخیر مسلمانان و اسرائیل هنوز بر خیلى‏ها مخفى باشد و یا آنکه حقایق را وارونه شنیده باشند، براى توضیح این مطلب و بیان عوامل و اسباب شکست مسلمانان چند صفحه‏اى را با اشکهاى دردناک خود و با قلبى مملو از درد و سوز دستهائى لرزان و چهره خجلت زده بیان مى‏کنیم تا شاید کمى از مسئولیّت‏هاى بزرگ خویش را در این زمینه کاسته باشیم.


در نیمه ماه مى‏سال1967م، مردم یکباره متوجه شدند که دولت مصر افراد زیادى از نیروهاى خود را از کانال سوئز عبور داده و در صحراى سینا متمرکز کرده است.


بلافاصله مصر از سازمان ملل درخواست کرد که نیروهاى خود را از مرزهاى (مصر، اسرائیل) خارج سازد و اعلام کرد: از این به بعد کشتى‏هاى اسرائیل اجازه نخواهند داشت که از خلیج عقبه عبور کنند، ولى کشتیهاى سایر کشورها در موقع عبور، بازرسى خواهند شد.


جمال عبدالناصر در سخنرانى که در تاریخ 23/7/1967 ایراد کرد علّت را چنین شرح داد: دولت شوروى به ما خبر داد که اسرائیل قصد دارد با یک حمله خونین سوریه را تحت تصرّف در آورد براى این حمله، اسرائیل سیزده هزار سرباز تازه‏نفس در مرزهاى سوریه مستقر نمود. این عمل اسرائیل، ما را برآن داشت که آمادگى خود را براى دفاع از سوریه و تأدیب اسرائیل اعلام کنیم(11).


بستن خلیج عقبه به روى کشتیهاى اسرائیل از طرف کشور مصر خطر بسیار بزرگى براى آن به وجود آورد، زیرا اقتصاد اسرائیل وابسته به تجارتهائى از شرق آفریقا و آسیا است و این یگانه راه ارتباط اسرائیل با کشورهاى این منطقه مى‏باشد.


و بالاتر از همه، این عمل امنیّت اسرائیل را تهدید مى‏کرد بلکه موجودیّت آن را به خطر مى‏انداخت و لذا ناظران سیاسى گفتند: بدون شک اسرائیل براى باز کردن خلیج عقبه از سلاح استفاده خواهد کرد(12).


و با آن که اسرائیل شک داشت که مصر این اعمال را بطور جدّى انجام مى‏دهد، ولى او فرصت خوبى یافت تا آن که بتواند صحراى سینا که200 میل، اسرائیل را از مصر دور مى‏کرد بتصرف در آورد و از این راه عبور کشتیهاى خود را از کانال سوئز تأمین کند.


بدون شک اگر مصر در همان ساعات اوّل به اسرائیل حمله مى‏کرد، اسرائیل اگر از پاى در نمى‏آمد، هرگز پیش، هم نمى‏آمد، ولى چند هفته‏اى این دست و آن دست کردند تا اسرائیل توانست نیروهاى خود را با سرعتى بى‏نظیر از مرز سوریه به صحراى سینا بیاورد.


و بالاخره به او فرصتى بدهد که به تجاوزات خود ادامه دهد.!


سرانجام اسرائیل در روز 5/6/1967 با یک حمله توانست تمام هواپیماهاى جنگى مصر را که بیش از400 هواپیما بود از پاى در آورد.


چرا چنین شد؟


بعضى از سیاسیون معتقدند که شکست اعراب در این جنگ از یک نقشه بسیار صحیح و در عین حال دقیق سرچشمه مى‏گیرد و به گفته (غلوب پاشا): اگر رهبران شوروى در عمر خود یکبار از صمیم قلب خندیدند، وقتى بود که عربها شکست خوردند، زیرا شوروى مى‏خواست با شکست ناگهانى آنان، گام فراخترى در آفریقا و آسیا گذاشته باشد و هرگز در نظر نداشت اسرائیل شکست بخورد، زیرا در این صورت عربها آن قدر قوى مى‏شدند که دیگر احتیاجى به او نداشتند، در حالیکه پس از این شکست و پس از آن که آمریکا و بریتانیا جانب اسرائیل را گرفتند، کشورهاى عربى بى‏پروا خود را در دامن او انداختند واین بزرگترین پیروزى بود که نصیب شوروى مى‏شد زیرا با این نقشه شوروى توانست در مدّت120 ساعت120 سال پیش بیاید!


و اضافه مى‏کند: به عقیده من این نقشه شوروى بر دو اساس مبتنى بود:


1 ـ آن که آمریکا جانب اسرائیل را بگیرد تا آن که کشورهاى عربى هرچه بیشتر از آن دور شوند. متأسفانه بریتانیا هم در اینجا از سیاست آمریکا پیروى کرد. و این نعمت بزرگى براى شوروى بود که هرگز گمان نمى‏کرد.


2 ـ آن که عربها را گرفتار یک شکست بسیار موحشى کند تا خود را بدون هیچ قید و شرطى تسلیم خویش سازند.


این نقشه دقیق تا بحال آنطورى که شوروى مى‏خواسته است انجام شده ولى تفکّر بریتانیا و آمریکا آنقدر سطحى است که گمان مى‏کنند شوروى در این جنگ دچار اشتباه گردیده است.


حتّى اگر فرض کنیم که شوروى دچاراشتباه شده است یعنى شوروى گمان مى‏کرده که مصر در این جنگ پیروز مى‏شود، باز هم کارها به نفع او تمام مى‏شد، زیرا در این صورت، آمریکا و بریتانیا بیشتر از اسرائیل حمایت مى‏کردند و در نتیجه جهان عرب و اسلام بیش از پیش از آنها دور مى‏شد(13).


البته ما نمى‏توانیم در این زمینه بطور قطعى حکم کنیم ولى آنچه با چشمهاى خود دیده‏ایم این بود که آمریکا، با آن بزرگى و قوّتش، خود را در اختیار اسرائیل گذاشت و براى اطمینان خاطر اسرائیل، ناوگان خود را در سواحل دریاى مدیترانه گماشت.


این ناوگان که بدون تردید کمکهاى فراوانى به اسرائیل کرد چه از نظر تجسّس و چه از نظر تخریب دستگاه‏هاى مخابراتى مصر، در تمام مدّت جنگ حالت آماده باش بخود گرفته بود تا در صورت شکست اسرائیل او را کمک کند!!


دسیسه‏اى بزرگ


اسباب و عوامل شکست مسلمانان را در این جنگ مى‏توان چنین خلاصه کرد:


1 ـ اسلحه هوائى اسرائیل توانست اولین ضربت خود را بر هواپیماهاى مصرى که در یک خطّ واحد قرار گرفته بودند وارد سازد.


و پس از آن نیروهاى زمینى و نظامیان مصر را که در صحراى سینا متمرکز بودند از پاى درآورد.


2 ـ کشورهاى عربى نمى‏خواستند آتش جنگ را روشن کنند، یعنى آنها حتّى استعداد آن را هم نداشتند چنانچه (شمس بدران) وزیر سابق جنگ مصر به دو نفر از افسران عالى رتبه عربى که براى کشیدن نقشه حمله به اسرائیل رهسپار محل شده بودند گفته بود: شما گمان مى‏کنید که ما مى‏خواهیم جنگ کنیم؟ تمام این اعمال را از روى سیاست انجام مى‏دهیم، اینها اعمال سیاسى است نه جنگى(14).


3 ـ هواپیماهاى مصرى آشکار بود و همه آنها در خطّ واحدى قرار گرفته بودند و این وضع کار را بر اسرائیل سهل کرد.


4 ـ مصر انتظار داشت هر عملى که اسرائیل به آن قیام مى‏کند از طرف شرق شروع شود زیرا اسرائیل طرف شرق مصر قرار گرفته است، در صورتى که حمله اسرائیل از طرف غرب آغاز گشت، به این معنى که هواپیماهاى جنگى اسرائیل800 کیلومتر راه پیموده بودند به قول یک سخنگوى هندى: هواپیماهاى اسرائیل دراین حمله سه مرتبه بر زمین نشسته و سوخت‏گیرى کرده بودند!


این چهار عامل را مى‏توان سبب زندهٴ شکست مصر دانست، ولى چون یگانه اعتماد سوریه و اردن هاشمى بر ناوگانهاى هوائى مصر بود، زیرا قواى اردن در برابر اسرائیل کمتر از یک جزء نسبت به دوازده جزء (12.1) به شمار مى‏رفت(15)و از طرف دیگر هواپیماهایى که به اردن و سوریه حمله مى‏کردند بیش از700 هواپیما بود و به گفته ملک حسین: اسرائیل چترى از هواپیما روى اردن زده بود بدین جهت مى‏توان گفت: که شکست مصر یگانه عامل شکست سوریه و اردن شد.


البته اسرائیل پیش از جنگ یک نیرنگ بزرگى به عربها زد و آن این بود که خود را چنان نشان داد که هرگز جنگ نخواهد کرد چنانچه:


الف ـ موشه دایان دو روز پیش از شروع جنگ یعنى 3/6/1967 به روزنامه نگاران گفت: فرصت آن که ما جواب دندان شکنى به مصر بدهیم از دست رفت و دولت ما پیش از آن که من عضو آن بشوم، با اعمال دیپلوماسیک مشکلهاى خود را حل مى‏کرد و ما باید به او فرصت بیشترى بدهیم تا آن که این مشکل را هم با اعمال دیپلوماسیک حل کند(16).


ب ـ در روز بعد یعنى روز 4/6/1967 روزنامه‏هاى جهان عکسهائى از هزاران سرباز اسرائیلى در حال شنا چاپ کرده و در زیر آنها نوشتند که سربازان اسرائیلى را در حال مرخصى مى‏بینید(17).


بدون تردید اگر در اسرائیل هم جاسوسهائى از طرف اعراب مى‏بودند هر آینه به دولتهاى خویش چنین گزارش مى‏دادند که سربازان اسرائیلى را در حال مرخصى و سرگرم شنا وتفریح مشاهده نموده‏ایم!


ج ـ هنگامى که کابینه وزراى اسرائیل در روز 4/6/1967 یک روز قبل از جنگ تشکیل جلسه داده و از طرحها و برنامه‏هاى از قبل تعیین شده براى جنگ (موشه دایان) همه آنها را تصویب نمود و به دولت اسرائیل اعلام کرد که کابینه وزرا در این جلسه فقط چند طرح تجارتى را بررسى نموده و پس از این ژنرالهاى مصرى در قاهره مشغول بازى تنیس شدند(18)!


اینها عوامل زنده شکست بودند، ولى عوامل دیگر که به منزله پایه و اساس بشمار مى‏رود، در این شکست دیده مى‏شود:


1 ـ از روزى که اسرائیل در این منطقه از خاورمیانه بوجود آمد آرامش جاى خود را به نگرانى و گاهى هم به جنگ و خونریزى داد، ولى بى‏خبرى و اختلافات دولتهاى اسلامى همانطور که در آغاز به تشکیل این حکومت غاصب و متجاوز کمک نمود وسیله‏اى براى توسعه قدرت و جسارت او در سالهاى بعد نیز گردید.


چیزى که مایه تأسّف است این که اسرائیل از آغاز تأسیس تا به حال مدّت20 سال است مشغول تهیه اسلحه و ایجاد قشون مرکزى مى‏باشد، حتّى در سالهاى اوّل دبستان به بچّه‏ها روح تجاوز و اخلال را در وجود آنها مى‏دمید و به آنها مى‏گفت که کشور ما از چهار طرف محاصره مى‏باشد و وظیفه ما این است که به وصیّت اجداد و پدران خود عمل کرده و نگذاریم این کشور در دست اجنبى و بیگانگان قرار بگیرد، وظیفه آنها را باین صورت تعیین مى‏نمایند که حفظ این کشور بدست من و تو واگذار شده است...


ولى کشورهاى اسلامى به جاى تقویت بنیه‏هاى دفاعى خود در برابر دشمن، گرفتار کشمکشهاى داخلى و خارجى خود بودند.


نکته دیگرى که هم مایه تأسف و هم موجب عبرت است این است که آنها در عوض آن که به کوشند روى پاى خود بایستند روى دوستى و پشتیبانى یکى از قدرتهاى بزرگ جهانى‏بیش از حدّ تکیه کرده (و از قدرت خدا غافل شده‏اند)(19).


این دورى از خدا و نزدیکى به مخلوق یکى ازعوامل بسیار مهم شکست غیر منتظره مسلمانان را تشکیل مى‏داد.


درست است که خداوند بدون سبب کارى را انجام نمى‏دهد، ولى در صورت از دست دادن کوچکترین سرباز، تقویت معنویّت لشکر، اگر مهمتر از تقویت مادیّت آن نباشد لااقل کمتر از آن نخواهد بود.


یک گوینده اسرائیلى پس از جنگ گفت: ایمان به خدا بود که ما را پیروز کرد(20)... البته سرباز یهودى مى‏دانست براى چه جنگ مى‏کند ولى بیچاره مسلمانان نمى‏دانستند براى کى و براى چه وارد کارزار شده‏اند!


2 ـ اختلافات شدید مسلمانان، شاید خیلى‏ها هنوز معتقد باشند که این جنگ بین اعراب و اسرائیل واین شکست، شکست عرب بود در صورتى که اگر جنگ، جنگ اعراب! و اسرائیل بوده، بدون تردید این شکست دامان همه مسلمانان را ننگین کرد.


دلیل این مطلب، گفتار ارتجاعى (موشه دایان) است که در هنگامى که داخل (بیت‏المقدّس) مى‏شد فریاد زد: ما امروز انتقام خیبر را از مسلمانان گرفتیم(21).


خیلى از افراد که از اروپا و آمریکا آمده بودند مى‏گفتند که در آن مناطق همه صحبت از مسلمانان واسرائیل بیان مىکردند تا از جنگ اعراب و اسرائیل و تمام جشنها و شادیها به نام شکست اسلام و مسلمانان برگذار مى‏شد نه اعراب(22).


بنا بر این اگر مسلمانان اختلافات داخلى و خارجى خود را کنار مى‏گذاشتند و برادرانه دور هم جمع مى‏شدند و دسته‏بندیهاى خود را کنار مى‏گذاشتند هم اکنون این همه بدبختى به بار نمى‏آوردند و هرگز چنین اتفاقات دردناکى رخ نمى‏داد!


3 ـ اعتماد بیش از حدّ بر یکى از دولتهاى استعمارى بزرگ، یکى از شعراى (مغرب) خطاب به بلوک شرق مى‏گوید: تو تأیید کردى... ولى الفاظ روشن و طنین افکن!


او هم (بلوک غرب) اسرائیل را تأیید کرد... امّا با هواپیماهاى بزرگ و بمب افکن! و چه تفاوت بزرگى بین هواپیماهاى بمب افکن و بین الفاظ طنین افکن است.


هردو ناوگانهاى خود را براى هم پیمان خود به حرکت در آوردند ولى ناوگانهاى آمریکا پیش از جنگ به حرکت در آمد و براى اسرائیل منتهاى مساعدت را کرد، در صورتى که ناوگانهاى شوروى پس از جنگ، آن هم براى پشتیبانى خود نمائى مى‏کردند.


این تجاوز چه اثرى باقى گذاشت.


1 ـ نخستین اثر ننگین این جنگ براى اولین بار در تاریخ اسلام شهر بیت‏المقدّس که حاوى نخستین قبله مسلمانان و محل معراج پیامبر است این بود که بدست مهاجمین تجاوز کار در معرض بى‏احترامى سربازان یهود قرار گرفت.


دولت غاصب اسرائیل اعلام داشته است که اداره بیت‏المقدّس را براى همیشه در دست خواهد داشت و براى همین منظور على‏رغم اعتراض جهانى، آن را به قسمت غصب شده قبلى ضمیمه کرد(23).


و چنانچه بعضى از جرائد نقل کردند، اسرائیل مهندسین برجسته‏اى را از خارج طلبیده تا مسجدالاقصى را، از جاى برداشته و در جاى دیگرى نصب نمایند. و بر خرابه‏هاى آن هیکل سلیمان را بنا کنند.


2 ـ بیش از15000 اردنى، که در بین آنها تعداد زیادى کودک، زن و غیر نظامى بودند مجروح و یا مقتول شدند! و همین تعداد هم از (مصر) و (سوریه) از بین رفتند.


(غلوب پاشا) مى‏نویسد: اغلب نظامیان اردن به وسیله بمبهاى آتش زا (ناپالم) تبدیل به خاکستر شدند.


و اضافه مى‏کند: اینک در برابر من نامه‏هائى است از دکترهاى دانشگاه آمریکائى که براى کمک اردنیها در بیمارستانهاى نظامى اردن مشغول فعالیتند. در یکى از آنها چنین نوشته است: تا به حال بین600 الى700 مجروح را که در بین آنها150 غیر نظامى بود معالجه کردم و200 نفر آنها از2 درجه سوختگى شکایت داشتند، ولى هرگز جراحتى که ناشى از گلوله باشد ندیده‏ام.


و بعضى از سربازان اردنى نقل کردند که: ما در برابر خود چیزى جز آتش نمى‏دیدیم.


چنانچه بعضى از پزشکان نقل کردند که یکى از بیمارستانهاى سیّار که350 بیمار داشته است به وسیله بمبهاى آتش زا مبدّل به خاکستر شد(24).


حرکتى را که یهود در این جنگ دنبال کردند درست ما را به یاد آن نقشه‏هائى که در قبائل وحشى در دوران جنگل براى تأمین زندگى خود در پیش مى‏گرفتند، مى‏اندازد با این تفاوت که وقتى قبائل وحشى یک باره و بدون اخطار قبلى به قبیله‏اى حمله مى‏کردند از چوب، تیر و نیزه استفاده مى‏کردند و اسرائیلى‏ها، از هواپیماها، تانکها و توپ براى پیروز شدن بر دیگران و مایملک آنها دریغ نمى‏نمودند و با قانون فوق هیچ گونه فرقى نداشتند.


یکى از آوارگان جنگ چنین شرح مى‏دهد:


ساعات اوّل صبح بود و تازه به کلاس درس در دبیرستان وارد شده بودم که یک باره رئیس دبیرستان اعلام نمود دبیرستان تعطیل و همه به خانه‏هاى خود برگردید، زیرا جنگ شروع مى‏شود و یا شروع شده است، با وجودى که شهر ما (رام‏الله) از صحنه جنگ هم دوربود ناگهان آسمان سیاه شده و تعداد700 هواپیماى جنگى بر فراز شهر ظاهر شدند و با گلوله‏هاى خود مردم بى دفاع و غیر نظامى را مورد هدف خود قرار دادند، من به چشمان خود دیدم که بچّه‏ها زنها پیر و جوان یکى پس از دیگرى از پاى در آمده و نقش زمین مى‏شدند!


3 ـ تعداد آوارگان این جنگ تا9 شباط67 یعنى پس از گذشت پنج ماه بعد از جنگ به243.500 نفر رسید(25)... طبق آمار هر روز بیش از1623 پناهنده از سر مرزهاى اشغال شده، بیرون مى‏رفتند!


و چنانچه این آمار را بایستى بر شمار آوارگان جنگ سال1948 اضافه کنیم و مى‏دانیم که جمعیّت آنها بالغ بر1364419 نفر بوده،... مى‏نویسد: در سال 1948 تقریبا یک میلیون اعراب فلسطین از شهرهاى خود رانده شدند و با آن که اسرائیلى‏ها مى‏گویند رؤساى اعراب به آنها دستور داده بودند از شهرهاى خود خارج شوند، ولى نام این رؤسا هنوز معلوم نشده است و اگر فرض کنیم آنها بنا به دستور زعماى خود و با میل و رغبت خویش خارج شدند، ولى بدون تردید آنها صاحب خانه و داراى محل و تجارت زمین، املاک، ماشین و غیره بودند، پس چرا نمى‏گذاشتند باز گردند.


در سال1940 آلمان، فرانسه را اشغال کرد و هزاران فرانسوى از شهرهاى خود فقط با لباسهائى که به تن داشتند از کشور خارج شدند، پس از جنگ کسى به آنها نگفت حقّ برگشت به شهرهاى خود را ندارند، امّا آوارگان فلسطین که در سال1948 از شهرهاى خود رانده شدند هنوز به آنها اجازه بازگشت داده نشده و مدّت19 سال است که تعداد بى‏شمارى از ملّت فلسطین در خیمه‏ها و اردوهاى (آوارگان) بسر مى‏برند!


در قرن حاضر جنگهاى زیادى بوقوع پیوسته که در اغلب آنها ملتى مى‏خواسته است قدرت و عظمت خود را از ملّت دیگرى گسترش دهد، ولى گمان نکنم که تا به حال حتّى در قرنهاى گذشته یک چنین جنگى واقع شده باشد که هدفش این بوده که مردمى را از خانه و شهر خود بیرون کنند و به جاى آن ملّت دیگرى را که با صاحبان اصلى آن سرزمین هیچ شباهتى نداشته سکونت دهد.


اگر بگفته یهود یک چنین کارى را (هیتلر) نسبت به یهود انجام داده باشد هیچ مجوزى را من نمى‏بینم که یهود حقّ داشته باشند بر گروه دیگرى بلاى آنرا وارد سازند.


مقاومت جهانى بر ضدّ تجاوز


اکنون چه باید کرد؟


در دنیائى که هنوز قانون جنگل بر آن حکومت مى‏کند، در دنیائى که سازش ناجوانمردانهٴ شرق و غرب پنجاه هزار مسلمان بى‏گناه را به خاک و خون مى‏کشد و خانه‏هاى مردم را ویران مى‏سازد و سرزمین‏هاى مسلمین را به اشغال یهود در مى‏آورد و صدها هزار نفر را از نو آواره مى‏کند، در دنیائى که سازمان ملل آن تحت نفوذ و سیطره دولتهاى بزرگ، از محکوم کردن متجاوزین خوددارى مى‏کند در چنین دنیائى وظیفه اسلامى مردم مسلمان آن است که فریب دلسوزى‏هاى ریاکارانه این و آن یعنى شرق و غرب را نخورده و با تمام قوا بر ضد این تجاوزگران بپا خیزند تا اراضى غصب شده ملّت مسلمان را از دست تبهکاران بین‏المللى پس بگیرند(26).


بامید آن روز!


13 محرم ‏الحرام 1388 هـ.ق


محمّد هادى مدرّسى


ادامه دارد ...
 

 


منابع:

1 ـ تذکرة عودة، صفحه43.

2 ـ مجله حضارة الاسلام، شماره 8، سال1387 هجرى قمرى، صفحه108.

3 ـ کفاحى، تألیف هیتلر، صفحه14.

4 ـ (فلسطین والضمیر الانسانى)، صفحه164.

5 ـ به کتاب تلمود مراجعه شود.
 6 ـ تذکرة عودة، صفحه150.

7 ـ (الیهودى العالمى)، تألیف هنرى فورد، صفحه62.


8 ـ (راهنماى صهیونیسم)، صفحه5.


9 ـ صهیونیسم و یهود آمریکا.


10 ـ (درسهائى در ناسیونالیسم یهودى)، صفحه34.


11 ـ روزنامه الاهرام 24/7/1967.


12 ـ از گفته‏هاى محمّد حسنین هیکل، 26/5/1967.


13 ـ مجله الجمهور الجدید، چاپ بیروت ـ شباط1968.


14 ـ مجله الحوادث، چاپ بیروت، 15/9/1967 صفحه9.


15 ـ غلوب پاشا در کتاب (ازمه الشرق الاوسط)، صفحه3.


16 ـ جنگ شش روزه مصر و اسرائیل، تألیف اندولف س چرچیل وینستون س چرچیل صفحه73.


17 ـ همان مدرک، صفحه74.


18 ـ همان مدرک، صفحه75.


19 ـ مکتب اسلام، شماره 9، سال8، 1387هجرى قمرى، صفحه2.


20 ـ الایام الحاسمة قبل معرکة المصیر، تألیف سپهبد محمود شیت خطاب، چاپ بغداد1387 هجرى قمرى.


21 ـ جرائد و مجلات، رادیوهاى آن زمان.


22 ـ ذکریات المعصومین الرسول الاعظم (ص)1387 هجرى قمرى.


23 ـ مجله مکتب اسلام، شماره 9، سال8.


24 ـ مجله الجمهور الجدید، شماره711 ، سال1968، صفحه28.


25 ـ مجله حضارة الاسلام، شماره 10، سال8 ، صفحه95 ، نقل از بیانیه انجمن عالى سازمان پناهندگان بین‏المللى.


26 ـ مقاله آقاى خسروشاهى در مکتب اسلام، شماره 9، سال8، صفحه71

بالادیده

تعداد نظر های داده شده (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر(ایمیل اجباری نیست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بالادیده